-
✓ شناخت نقاط قوت و نقاط قابل بهبود
✓ راهنمای انتخاب شغل، رشته و همسر
✓ هوشمندی در تصمیمگیریهای مهم زندگی📌 مشاوره آنلاین + پرسشنامه تخصصی
-
در حال برگزاری...
✅مدرس: دکتر سیدعلی قاسمی
⏰ شروع دوره : ۲۷ مرداد ماه
✍️ تعداد جلسات: ۲۴ جلسه
📆 روزهای: دوشنبه
-
انتشار مقاله
ظرفیت تکمیل شد.در حال برگزاری..●مقاله Exploring marriage beliefs from the perspectives of married students در مجله بینالمللی Frontiers in Psychology منتشر شد.
-
✓ شناخت نقاط قوت و نقاط قابل بهبود
✓ راهنمای انتخاب شغل، رشته و همسر
✓ هوشمندی در تصمیمگیریهای مهم زندگی📌 مشاوره آنلاین + پرسشنامه تخصصی
-
در حال برگزاری...
✅مدرس: دکتر سیدعلی قاسمی
⏰ شروع دوره : ۲۷ مردادماه
✍️ تعداد جلسات: ۲۴ جلسه
📆 روزهای: دوشنبه
-
انتشار مقاله
●مقاله Exploring marriage beliefs from the perspectives of married students در مجله بینالمللی Frontiers in Psychology منتشر شد.
آنچه در سايکلند گذشته است
هر کسی که احساس میکند در زندگیاش به اندازه کافی شاد و راضی نیست و به موفقیتهایی که خود را لایقش میداند نرسیده، میتواند از کمکهای حرفهای یک مشاور صاحب صلاحیت استفاده کند. مشاور به مراجعان خود کمک میکند تا با کنار گذاشتن بدرفتاریهایی که در بین عموم مردم با عنوان «بیماری روانی» شناخته میشوند و یا با مدیریت ذهن و زمان خود، بتوانند به رضایت از زندگی بالاتر و به دستاوردهای ارزشمندتری در روابط و حرفه خود دست یابند.
بسته به نوع، تاریخچه و شدت مشکل و نیز با در نظر گرفتن میزان انگیزه مراجع برای ایجاد تغییردر رفتارها و سبک زندگیاش، جلسات مشاوره میتواند بین دو تا پنج جلسه (برای عبور از مرحله حاد مشکل) طول بکشد. پس از عبور از مرحله حاد، مراجع باید برای تداوم یادگیریهای خود و به حداقل رساندن احتمال عود و بازگشت مشکل، به صورت دورهای، در فواصل دو ماهه یا بیشتر، با مشاورش جلسه داشته باشد.
-
خاطرات اتاق درمان
«زندگی خوبی داشتیم... تا وقتی که رفتاراش تغییر کرد و بهشتمون رو جهنم کرد!»
-
خاطرات اتاق درمان
ناگهان چشمانش پر از اشک شد و گفت رابطهاش با باباش خوب نیست، چند وقتی هم هست که خیلی پرخاشگر شده و دائما تو اتاقش هست و سرش دائم تو گوشیه...
-
خاطرات اتاق درمان
سارا کلاس اولی بود. روز اول مهر با یک کیف صورتی قشنگ و روپوش تمیز و مرتب وارد مدرسه شد. چشماش پر از اضطراب و نگرانی بود و دست مادرش رو رها نمیکرد...
-
خاطرات اتاق درمان
"واقعاً نمیدونیم دیگه باید چیکار کنیم. پسرمون انگار دیگه اون بچهی سابق نیست. پرخاشگر شده، درس نمیخونه، از ما فاصله گرفته، حرف گوش نمیده..."
-
خاطرات اتاق درمان
گفت: «خیلی نگرانم...
بچهم بیشتر وقتش رو تو اتاق میمونه،
درس نمیخونه، فقط تو گوشیشه.»
-
خاطرات اتاق درمان
«من همیشه خودم رو به تنهایی ساختهام. همیشه مستقل بودم. هیچوقت نتونستم به کسی تکیه کنم، نه خانواده، نه دوستان، نه هیچ کس. حالا با کسی در رابطهام که همیشه منو تحقیر میکنه. ولی نمیتونم جدا بشم. هیچ کسی دیگه ندارم.»
-
خاطرات اتاق درمان
او میگفت فشارها و تنشهای زندگیاش آنقدر زیاد شده که دست راستش بیحس شده است. از این موضوع غمگین و دلگیر بود، چون دیگر نمیتوانست گلدوزی کند ، کیک بپزد؛ کارهایی که قبلاً برایش لذتبخش بود...
-
خاطرات اتاق درمان
یکی از روزهای گرم تابستان سال گذشته، یک دختر نوجوان به من مراجعه کرد. ۱۴ سالش بود، تیشرت و شلوار پوشیده بود و یک کلاه نقابدار روی سرش داشت...
-
خاطرات اتاق درمان
چندی پیش در میان مراجعانم نوجوانی ۱۵ ساله بود که با بیمیلی و اصرار مادرش به مرکز مشاوره آمده بود...
-
خاطرات اتاق درمان
زبانِ یادگیری کودکان بازی است. من این را نه فقط در کتابها، بلکه در چشمان مشتاق بچههایی
دیدم که برای ماندن در کلاس من، بهانههای خلاقانهای میتراشیدند. -
خاطرات اتاق درمان
بعضی جلسهها هستن که تا مدتها، شاید تا آخر عمر، توی ذهن آدم حک میشن.
-
خاطرات اتاق درمان
یک بام و دو هوا در رواندرمانی
مادری سردرگم و کلافه به من مراجعه کرده و از این شاکی بود که چرا حرفهای روانشناسهای مختلف با هم سازگار نیست و هر درمانگری نسخهٔ متفاوتی برای پسرش، سامان، تجویز میکند؟!
-
خاطرات اتاق درمان
اون هر شب گفت: «دوستت دارم.» صبحها با هم بیدار شدن، شبها با هم خوابیدن. خندیدن، فیلم دیدن، آغوش، لمس، رابطه… خاطرههایی که دونهدونه، نخ شدن تو ذهن یک نفر. کلماتی که تبدیل شدن به باور. لمسهایی که تعبیر شدن به تعهد. و بعد، یکباره، از دهنش پرید: «ما فقط با هم دوست بودیم. »
-
خاطرات اتاق درمان
دختر ۲۸ سالهای بود. فارغالتحصیل دانشگاه امیرکبیر، باهوش، دقیق، اما بهشدت شکننده.

بهشت یا جهنم!
«زندگی خوبی داشتیم… تا وقتی که رفتاراش تغییر کرد و بهشتمون رو جهنم کرد!» با چشمانی اشکآلود و صدایی که

گامهای کوچک، تصمیمات بزرگ
سارا کلاس اولی بود. روز اول مهر با یک کیف صورتی قشنگ و روپوش تمیز و مرتب وارد مدرسه شد.

خود راه بگویدت که چون باید رفت
روز تحویل کارنامه بود مدرسه حسابی شلوغ بود و گرما از در و دیوار می بارید و کولرها هم جوابگو









